این كاخ كهن كه آمدش نام جهان***دارى است كز او دلى نگردد شادان
باغى است هران گل كه درو باز شكفت***پژمرده شد آخر آن گل از باد خزان
هر كو كه نهاد پا در این كهنه رباط***شوید ناچار بایدش دست ز جان
بینى كه چسان نو گل باغ شاهى***خاور سلطان دخت شهنشاه زمان
حاشیه سمت چپ
از دار فنا رخت بفردوس كشید***گردید خرامان سوى گلزار جنان
از دل چو محب آن پیغمبر بود***در باغ جنان گشت جلیس حوران
حاشیه سمت راست
از صافى دلخسته همچو خرد است***تاریخ وفات را به چشم گریان
زین غم جان سر بسوخت كلكم گفتا***طوبى بادا سراى جاوید سلطان
***1260
چه سنگ قبرهای زیبایی